آزادی

یه روز مدیر یه تیمارستان میره به بیمارش میگه دوتا خبر واست دارم، یه خبر خوب و یه خبر بد

بیمار میگه: چیه؟ بگو.

میگه اول خبر خوبه این که تو قراره ازاد بشی، چون وقتی که دوستت که داشت تو دریاچه غرق میشد نجاتش دادی نشون دادی که انسان فهمیده ای هستی و لیاقت آرادی رو داری، ولی یه خبر بد هم واست دارم اینه که اون دوستت که از غرق شدن نجاتش دادی خودشو دار زده و متاسفانه مرده!

بیمار میگه: نه ناراحت نباشین اون خودشو دار نزده، من آویزونش کردم تا خشک بشه!


۱۳۹۰/۰۹/۰۷