بهلول
بهلول کفش نو خریده بود و وارد مسجد شد، کسی را دید که مدام به او زل زده، فهمدی که طمع در کقش های او دارد.
با کفش به نماز ایستاد، مرد گفت با کفش نماز نباشد!
گفت اگر کفش نباشد، نماز باشد.
۱۳۹۰/۰۹/۰۶
با کفش به نماز ایستاد، مرد گفت با کفش نماز نباشد!
گفت اگر کفش نباشد، نماز باشد.